تحلیلی بعد از شنیدن خطبه های امروز نماز تهران.
بسیار مهم.
بسمه تعالی
امروز، روزی بود که حقیقت خودش را آشکار کرد. ما که مىدانستیم؛ اما هر که خودش را به خواب هم زده بود؛ امروز بیدار شد. البته امیدواریم که بیدار شده باشد.
بیدار شده باشند همه کسانی که خیال مىکردند محمود از خودش اختیاری دارد. سلیقه ای جدید است. و در حال تاختن است بر روی اراده فردی اش.
امروز در نماز جمعه، انگار خود محمود را مىدیدیم که ردای روحانیت به تن کرده بود. خودش بود. با همه شعارهای توخالی، با همه تهدیدهای پوشالی، با همه خرافه پردازی ها، با همه نفرت به زمین و آسمان، با همه قضاوت های ناشی از روحی عصبی و سرگردان.
بدانیم و بدانیم محمود، بیش از نوکری بىاختیار نبوده و نیست. و امروز و این خطبه ها، یک عید بود برای همه هواداران حقیقت. خطبه هایی که چونان خورشیدی در وسط ظهر فصل گرما، همه چیز را با صدای بلند به همه گفت.
اگر ما مىخواستیم به مردم بگوییم همه این فجایع به دستور مستقیم رهبر است، همه ی این له کردن های انسان، همه این خرد کردن های کمر ملت، همه ی این کودتای سیاه، و همه ی نابود کردن احکام اسلام، فقط فقط به ذهن ناآرام و افکار بیمار او برمىگردد؛ چقدر باید خودمان را بالا و پایین مىکردیم تا دنبال جمله ای بگردیم و بیانش کنیم. و حالا در یک خطبه، همه چیز از سوی خود او به مردم گفته شد.
همه دروغ گویی های محمود، همه فریب دادن های محمود، همه خرافه پردازی هایش، همه احوال مریض اش، همه قضاوت های علیلش، همه ی چکمه های بر کمر این ملت... همه و همه به دستور رهبری بوده و محمود فقط یک سرباز پیاده بوده است.
اما چرا این حرف را تاکنون نمىگفتیم. برای اینکه خودمان نمىخواستیم. اما اینک خود رهبر از ما مىخواهد که با خودش طرف باشیم.
اولین مطلبی که به ذهن خطور مىکند این است که چرا خود او چنین چیزی را مىخواهد؟ و بلافاصله باز انسان فکر مىکند حتما از این خواست، منفعتی برایش متصور است.
انسان خیال مىکند رهبری خواسته است با بردن فلشها به سمت خودش، اوضاع را حیثیتی کند، و چون این کار هزینه های هنگفتی خواهد داشت، لاجرم طرف مقابل متوجه خواهد شد که با قدرت بزرگی درافتاده است. و عقب خواهد رفت.
باید پرسید آیا واقعا رهبر، آماده این مصاف هست؟ آیا کسانی هستند که برایش به میدان بیایند و مثلا او را در پیروی امام زمان یاری کنند؟ آیا او آنقدر انسان آماده به کار در لشگرش دارد تا با مردم در بیافتند؟
همین جا مىپرسیم مردم با کدام یک هستند؟ آیا این 24 میلیون، واقعی هستند؟ و پیروان میرحسین کلا در کشور 13 میلیون هستند؟
اگر این آمار درست است، پس باید دانست با احتساب نیروی حکومت، رهبر کاملا آماده این مصاف است. و اکنون شیپور جنگ را زده است و آمده تا هر مخالفی را از دم تیغ بگذراند.
همین جا ما حاضریم این غائله را قبل از خون و خونریزی پایان دهیم! یعنی اگر این آمار درست است، اصلا نیازی به این نیست که خون خودتان را کثیف کنید. چرا که اگر آمار فوق درست است، یعنی انتخابات کاملا سالم بوده است، و اصلا ما حرفی نداریم.
اما نکته اینجاست کسانی که انتخابات را قلب کردند، و امروز فهمیده ایم نه به دست محمود، که مستقیم به دست رهبر بوده است؛ آنها که از همه بهتر به آمار واقعی واقفند. آنها که مىدانند در این مصاف، کدام طرف است که باید رخت سفر ببندد.
رهبری که امروز یکسره رجز خواند و تهدید کرد و شیپور جنگ زد، او خودش از همه بهتر از اوضاع لشگرش خبر دارد. ما هم خبر داریم. او هم خبر دارد که ما خبر داریم.
پس چرا این کار را کرد؟
به یک دلیل ساده! واقعا ساده! اگر بگویم باورتان نمىشود!
یکی از شیوه های جنگ، که همه ابنای بشر از ابتدا آن را مىدانستند این است کسی شکست مىخورد که بترسد. پس باید طرف مقابل را ترساند. و اگر چنین اتفاقی با موفقیت افتاد، حریف توان استفاده از قدرتش را از دست خواهد داد.
رهبر تنها کاری که مىتوانست انجام دهد، ترساندن بود. اگر این کلک بگیرد، قضیه را مىتواند جمع کند. و گندی که خودش در کودتای سیاه بالا آورده، جمع و جورش کند. و اگر این کلک قدیمی نگیرد، اوضاع از دستانش خارج خواهد شد.
ما واقعا این را نمىخواستیم. ما فقط مىخواستم محمود از ریاست جمهوری کنار برود. و یک دولت قانونی و معقول سر کار بیاید و کشور را به سامانی برساند. اما کنون خود رهبر گوییا با حالی انتحارگونه، به مصاف آمده است. آن هم به مصافی که توان طرف مقابلش واقعا عظیم شده است.
خدایا! ما باز هم مىگوییم. ما این مصاف را نمىخواستیم. اما اکنون که تو به دست خود رهبر، این کار را خواسته ای، ما هم مىخواهیم. اگر تو مىخواهی که برایت بجنگیم، و این طور سریع پیروز شویم، ما هم فرمانبردار توییم.
امروز من برای ایراد کننده ی آن خطبه ها، واقعا دلم سوخت. و به سطحی بودنش و غرور ابلهانه اش، ترحم کردم.
چرا فرعون ها، در طول تاریخ در لحظات سرنوشت ساز، این طور اشتباهات بزرگ مىکنند؟ چرا دیکتاتورها، از انسان های فهیم و برجسته در نزدیکی خودشان بىبهره اند؟ چرا مشاوران همه خودمحورهای تاریخ، باید چاپلوسانی بىسواد و شکمچران های ناتوان باشند؟ چرا وقتی هیتلر آن تصمیم سرنوشت سازش را در حمله به شرق گرفت، کسی در اطرافش نبود تا بگوید ای رهبر آزاده! ای پیشوای من! این کار را نکن. هر کار مىکنی، این کار را نکن...
خطبه های عجیبی بود. به آن یکتای بىهمتا قسم که به حالش رقت کردم. نه وقتی که در آخر خطبه ها گریه کرد. بلکه آن وقت که با شور و حرارت داشت رجز مىخواند.
نکاتی برای نهضت:
- ما به راهمان معتقدیم. بنابراین با این علم کشی ها و روضه خوانی ها به گریه نخواهیم افتاد. ما احمق نیستم که هاله نور را باور کنیم. هاله نور امروز جمعه هم باورمان نشد. ما به قرآن باور داریم. و فریب دادن اهل قرآن، غیرممکن است.
- از امروز به بعد، نام نهضت مان را مقاومت مىگذاریم. مقاومت در برابر کودتایی سیاه. در برابر خرافه پراکنی. در برابر فریب دادن مردم. در برابر ادعای رابطه با امام زمان. در برابر له کردن قانون در ساعات پایانی 22 خرداد.
- ما مردان قانون هستیم. بنابراین سخن گفتن از قانون را از کسانی که قانون انتخابات را زیر چکمه هایشان له کردند، مسخره مىبینیم. ما به صندوق های رای، همین الان هم اعتقاد داریم. اما همه سخن این است که صندوق های رای کجا رفت؟ ما به انتخابات اعتقاد داریم نه به صادق محصولی.
- ما از جدی شدن مقاومت نمىهراسیم. تهدید های خطبه ها را هم خنده دار مىبینیم. اگر کسی هست که از جدی شدن این مقاومت مىترسد، همان ایراد کننده ی خطبه ها بود. ما ترس را در سرتاپای او به وضوح مشاهده کردیم. اگر او مرد جدی شدن این مقاومت هست، بسم الله.
- ما از کشته شدن هم نمىترسیم. پس حتما از حیله هایی نظیر اینکه کسانی را بروند بکشند و مسئولیتش را بر عهده ی ما بیندازند، نخواهیم ترسید. اصولا چه کسی قرار است فریب این حیله ها را بخورد؟ 24 میلیونی که وجود ندارند؟ امروز در یک هماوردی عجیب تاریخ، اولین بار است که تک تک نیروهای این مقاومت، راسا دارای فکر و انگیزه هستند؛ حتی خیلی بیشتر از راس این مقاومت. آنان میرحسین را هم نخواهند بخشید اگر بخواهد فریب بخورد یا بترسد. اصولا راس این مقاومت، عقل ها و احساسات پاک مردم است. هر نیروی سبز، همه مقاومت است. کسی نیست که بخواهد فریب حیله های رهبر را بخورد. و همه مىدانند مسئولیت همه خشونت های کشور، بر عهده دولت و حکومت آن کشور است. و امروز همه رهبری را برای همه پیشامد ها مقصر خواهند دانست. احمق است کسی که خیال کند صدا و سیما توان راهنمایی افکار این مردم را دارد. که اگر داشت، نیازی به تقلب در انتخابات نبود.
- امروز مردم به شدت عصبانی اند. و احمق است کسی که برای یک مردم عصبانی، رجز خوانده است. مطمئن هستیم که فردا، اشتباه این خطبه خوانی، در تاریخ فراموش نخواهد شد.
- حرکات باید در شیبی مشخص و قابل مدیریت، تندتر شود. راهپیمایی ها باید از سکوت دربیاید. من پیشنهاد مىکنم در این اولین روزهای به شدت سرنوشت ساز، شعار الله اکبر داده شود. پیشنهاد مىکنم جمعیت در سکوت راه برود، و هر مثلا سی ثانیه، کوبنده و یکپارچه تکبیر بگویند.
- از درگیری های خیابانی دیگر نباید ترسید. اصولا در این حالت که رهبر کشور انگار قداره اش را برداشته در هوا تکان مىدهد، افکار عمومی مسئولیت همه خشونت های بعد از آن را بر عهده ی مستقیم او خواهد دانست. دیگر کسی او را آرام کننده یا عقل کل نخواهد پنداشت. خدا را گواه بگیرید، اگر ما مىخواستیم تا همین را به جامعه بقبولانیم، چقدر باید تلاش مىکردیم؟ و حالا در یک روز به این مهم رسیدیم. این بخشی از پیروزی نیست؟
- همه ی کارهایی که در خطبه ها بطور مشخص فرمان داده شد، باید مشخصا انجام شود. باید از مردم بخواهیم که در تجمع ها گسترده تر حضور داشته باشند. باید مکرر بگوییم که در انتخابات تقلب شده است. باید حضور را به هر شیوه ممکن، پررنگ تر کنیم.
- من اینک از همگان مىخواهم به این نکته توجه کنند. هر گاه که هر مصافی به نقاط سخت آن مىرسد، دو چیز را به ما یادآوری مىکند. اول آنکه خدای متعال دارد به ما چیزی مىگوید. او از ما مىخواهد که مهذب تر شویم. او از ما اخلاص بیشتری را برای مقاومت مىخواهد. بنابراین اینک باید همه ما تغییراتی در خودمان بدهیم. باید به دین خدا بیشتر چنگ بزنیم. برای شکست دادن فریبکارانی که خودشان را دین خدا مىدانند، باید دین خدا را کشف کنیم و خودمان را به آن پیوند بزنیم. باید هر چه بیشتر پاک تر و پرهیزگارتر شویم. ما اینک به درست بودن راهمان یقین پیدا کرده ایم. اکنون نیرویی مىخواهیم تا با آن، گرده فریبکاران ستمکار را به خاک بمالیم. و این نیرو، یاد و راه خداست. تقواست. خودمان را قوی و آماده کنیم... و نکته دوم که به ما یادآوری مىشود این است ما داریم به پیروزی نزدیک مىشویم. همیشه سختی بزرگ، نشان از آن دارد که پشت این تپه ی آخر، پیروزی قرار دارد. پس همه برای این تپه نوردی حماسی، آماده شویم.
- به همه اطرافیان میرحسین، عمیقا و شدیدا توصیه مىکنم در حرکت و مقاومت محکم باشند، اما در رویه کار به هیچ وجه حرکات احمقانه و بىباکانه انجام ندهند. ما به شهامت نیاز داریم اما به جسارت احمقانه، هرگز. ادب رعایت شود. اصلا لازم نیست آنچه مثلا در این نامه نوشته شده، در عیان هم همین گونه ابراز شود. اما نیاز داریم که به این اصول مقاومت، عمل شود.
ما مردان شهادتیم. خواهیم مرد، اما ذلت نخواهیم پذیرفت.
به امید خدایی که برایمان پیروزی مىخواهد.
و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم.
سلام
وبلاگ خوبی داری.
اگه موافق باشید خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.
منتظرتم . بای
و جالب این است که هنوز افرادی با دیده حماقت به ماجرا می نگرند و خود را هوشیار می دانند!
سلام آقا یاآقایان و خوانم های رادویو اگر
اول که آمدم داخل وبگاهتان فکر میکردم جای خوبی آمدم و با حقیقت مواجه هستم اما ... متاسفم نمی دانم برادر دارید یا نه آن هم ۱۷ ساله ؟! آنهم با ماشین تصادف کند و بعد هم بمیرد آن هم در ۱۷ سالگی ؟! انتظار داشتید آقای خامنه ای در مقابل این خشونت ها دست بزند و شادی کند ...؟ و با افرادی که راه قانون را بلد نیستند قانونی صحبت کند ... ؟ ایران جنگل نیست که هرکس اعتراض دارد خودش وارد عمل شود اینجا قانون دارد که متمعنا شما و امثال شما قبولش ندارید ...! من فکر میکنم اگر مهندس میر حسین هم رای می آورد کشور را همینطور اداره میکرد ... دیگر باید از افکار دهه ۵۰ و۶۰ بیایم بیرون ایران پیشرفت کرده به کوری چشم دشمنان ایران چه داخلی و چه خارجی فرقی هم نمیکند قبول کنید یا نه ...........بای
خدا را شکر
خدا را شکر میکنم که به این راحتی خطها از هم جدا شد و نقاب نفاق از چهره افراد گرفته شد.
خیلی خوب شد که این نوشته را خواندم تا در خواندن بقیه نوشتهها بدانم با دو رویی طرفم که هر لحظه ممکن است رنگی جدید از خود نشان داده و به هر اسمی حتی اسم دین و ملت در فکر شکار افکار من باشد.
به دوست پشیمان شده : شما بهتر است به کوری چشم دشمنان اسلام یه بار از روی درس کوکب خانم دوم ابتدایی رونویسی کنی تا همه دشمنان بدانن چقدر پیشرفته ای و توی سه پاراگراف همش دو سه تا غلط داری.آفرین همین راهت رو ادامه بده.